وقتي سر به بالش مي‌گذاشت كه از پا درمي‌آمد

شناسه نوشته : 20333

1395/11/03

تعداد بازدید : 244

وقتي سر به بالش مي‌گذاشت كه از پا درمي‌آمد
آیت‌الله سیدمعزالدین حسینی‌الهاشمی یکی از چهره‌های مبارز در سال‌های پیش از انقلاب و یکی از دوستان و یاران قدیمی آیت‌الله شرعی به‌شمار می‌رود. سابقه دوستي اين دو بزرگوار به سال‌هاي بسيار دور برمي‌گردد. آيت‌الله حسيني الهاشمي در گفت‌و‌گوي اختصاصي با «همشهري‌دو» روايت‌هايي‌ از زندگي آيت‌الله شرعي را در سال‌هاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي تا به امروز برايمان بازگو كرده‌اند.

حمايت از امام و انقلاب اسلامي
آيت‌الله محمدعلي شرعي در زماني كه جامعه مدرسين حوزه علميه قم، پيش از پيروزي انقلاب اسلامي تشكيل شد و فعاليت جدي در انقلاب اسلامي را شروع كرد، به همراه چند نفر از روحانيون برجسته، از رابطين جامعه مدرسين بودند؛ همچنين پرتأثيرترين چهره آنها آيت‌الله‌شرعي بود و حالت فداكاري شگفت‌انگيزي داشت. شب‌هاي حكومت نظامي به منزل بزرگان و علما مي‌رفت و براي حمايت از امام و انقلاب، امضا جمع‌آوري مي‌كرد.
در جلسات جامعه مدرسين، بسيار جدي برخورد مي‌كرد. در جلساتي كه ايشان حضور داشت، حتما چند برنامه تصويب و تأييد مي‌شد و اقدام به اجرا مي‌شد. بسياري از اعلاميه‌هاي جامعه مدرسين را با جديت بسيار پيگيري مي‌كرد و مسائل انقلاب را ادامه مي‌داد. ايشان در اين راه زندان، شكنجه و مشكلات زيادي را تحمل كرد.

انقلاب نوارها
يكي از مسائلي كه در اوج‌گيري انقلاب و در زماني كه حضرت امام خميني(ره) در پاريس بودند، پيش آمد، ارتباطي بود كه به وسيله تلفن برقرار مي‌شد ولي اينكه ايشان چگونه توانسته بود خطي ايجاد كند كه دستگاه پهلوي نتواند در آن نفوذ كند، معلوم نيست. اين خط كمك مي‌كرد فرمايشات امام در همان روزي كه عنوان شده بود، به ايران بيايد و اگر اعلاميه بود و لازم بود چاپ شود، چاپ مي‌شد و به‌دست مردم مي‌رسيد و اگر به‌صورت نوار بود، نوار آن تكثير مي‌شد و به‌دست مردم مي‌رسيد. فلسطيني‌ها آن موقع مي‌گفتند «الثوره الكاستيه»؛ يعني انقلابي كه توسط نوار كاست ايجاد شد. در نشر فرمايشات امام كه تأثير فوق‌العاده داشت، بي‌هيچ ترديدي آقاي شرعي نقش اساسي داشت.

اعلاميه امام را كه خوانديم ورق برگشت
وقتي حادثه سينما ركس اتفاق افتاد، به همراه جمعي در دماوند بوديم و روي مسائل اقتصادي آتيه انقلاب كار مي‌كرديم. حادثه سينما ركس كه اتفاق افتاد، شاه صحبت كرد و سعي كرد مردم را تحريك كند و آن را به انقلابيون مذهبي منتسب كند؛ بنابراين تصميم گرفتيم به قم بياييم چون آن رخدادها مي‌توانست ضربه هولناكي به جريان انقلاب بزند. آقاي شرعي معتقد بود در آن شرايط، تظاهرات مذهبي‌ها نمي‌تواند برگزار شود. مردم وقتي از مساجد بيرون مي‌آمدند، خجالت مي‌كشيدند سرشان را بلند كنند، چه رسد به اينكه شعار بدهند. شرايط تلخ و سختي بود. آقاي شيخ احمد ظريفيان از آبادان گزارش آورد كه آنجا دارند علنا به امام توهين مي‌كنند و از طرف دستگاه، جوي عليه مذهبي‌ها درست كرده‌ و حادثه سينما ركس را به پاي نيروهاي مذهبي نوشته‌اند. همان موقع آقامصطفي، فرزند آيت‌الله شرعي، متن پياده‌شده سخنان امام درباره سينما ركس را آورد كه شيخ احمد ظريفيان آن را به آبادان ببرد. در كمتر از يك ساعت اين اعلاميه تايپ، تكثير و به آبادان برده‌شد. اين خاطره شخصي من از شيخ احمد ظريفيان است كه بعدا مي‌گفت وقتي به آبادان رفتم، هنوز تمام اجساد جمع‌آوري نشده بود و پاي انسان در سالن سينما ركس در گوشت سوخته فرو مي‌رفت و چون نمي‌توانستند جسدها را جدا كنند، آنها را برش مي‌دادند و قطعه‌قطعه مي‌بردند. يك گور دسته‌جمعي بود كه بخش زيادي از جسدها را در آن دفن كردند و كساني بالاي گورها ايستاده بودند و مقصر حادثه را امام و انقلابيون مي‌دانستند و بد و بيراه مي‌گفتند. شيخ احمد ظريفيان مي‌گفت: ما سه نفر بوديم و من بلند گفتم: «آقايان توجه بفرماييد، توجه بفرماييد، متن اعلاميه حضرت آيت‌الله خميني». تا اين را گفتيم، بخشي از مردم به سمت من آمدند. وقتي ما اعلاميه را خوانديم، ورق چنان برگشت كه از همانجا شعار «مامور شاه خائن/ رزمي بايد بسوزد» سر داده شد. رزمي، رئيس شهرباني قم بود و پس از حادثه ۱۹دي قم، ترفيع پيدا كرد و به رياست شهرباني آبادان انتقال يافت. پس از اين اعلاميه و شعار مردم بود كه نيروهاي دستگاه سرشان را زير انداختند و جمعيت شهر به نيروهاي پيرو امام پيوست. بنابراين، اگر به‌موقع فعال شدن اين جريان انقلابي و رسيدن اعلاميه نبود، ممكن بود با يك حادثه روبه‌رو شويم كه كل انقلاب را متوقف كند و همه پيروزي‌ها را از بين ببرد.

كابينه اعلام نشده انقلاب
انقلاب كه پيروز شد، آيت‌الله شرعي بدون اينكه مسئوليت مستقيم در مسائل اجرايي داشته باشد، تقريبا تمام زندگي و هم و غم‌شان را بر رفع مشكلات گذاشته بود و هر جا مسئله و مشكلي بود، آن چهره‌اي كه به ميدان مي‌آمد، چه از طرف جامعه مدرسين و چه به واسطه اعتمادي كه مردم به او داشتند، خود ايشان بود. از مزاح‌هاي ما اين بود كه آيت الله شرعي كابينه اعلام‌نشده انقلاب است و به اندازه چند وزير و به اندازه يك كابينه، شبانه‌روز فعاليت مي‌كند. ميزان تلاش ايشان خيلي شگفت‌انگيز بود.

آدم عاشق خسته نمي‌شود، از پا درمي‌آيد
من فهرست كاملي از همه كارهاي آيت‌الله شرعي ندارم، شايد هيچ‌كس چنين فهرستي نداشته باشد، اما اگر مي‌داشتم، ليست بسيار شگفت‌انگيزي از فعاليت‌هايي بود كه براي انقلاب و پيشبرد انقلاب انجام دادند. شيخ‌رجبعلي خياط مي‌گويد: «آدم عاشق خسته نمي‌شود، از پا درمي‌آيد». آقاي شرعي، تنها وقتي سر روي بالش مي‌گذاشت كه از پا درمي‌آمد. خواب‌هاي بسيار كوتاهي داشت و هميشه عجله داشت، انگار چيزهايي دارد از دست مي‌رود و بايد كار كند. روحيه بسيار ساعي و شايد بهتر است بگوييم به تعبير امروزي‌ها روحيه جهادي داشت و تلاش مي‌كرد كارهاي انقلاب پيش برود.
متأسفانه در يك دوره تحت فشار قرار گرفت و بعد از روي كار آمدن اصلاح‌طلبان و در دوره اول دولت اصلاحات، در عين اينكه رئيس‌جمهور، شخصا براي او احترام قائل بود، فشار وحشت‌انگيزي به آيت‌الله شرعي وارد كردند و با وجود آنكه زندگي زاهدانه‌اي داشت، در معرض اتهام‌هاي گوناگون قرار گرفت. انسان ساده‌زيستي بود و براي زندگي مادي و شخصي خودش فعاليتي نداشت ولي در متن انقلاب، انسان بسيار فعالي بود. طبيعي است كه در فعاليت‌هاي اينگونه، ممكن است نقص‌هايي هم به‌وجود بيايد، ولي انسان بسيار مخلصي بودند. براي خدا و براي انقلاب كار مي‌كرد و چيزي براي خودش نمي‌خواست. نمي‌خواست موقعيتي كسب كند. در سنوات اخير هم مدت زيادي در بستر بيماري بود و فرزندشان آقامصطفي كه 2 هفته قبل از خود ايشان درگذشت، از پدر نگهداري مي‌كرد.